• وبلاگ : ب مثل باران
  • يادداشت : يك قبر ناپيدا
  • نظرات : 1 خصوصي ، 10 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    راستش را بخواهي چندين دفعه خواندم از اين شاخه به آن شاخه پريدنت را! و چه جالب ترتيب شاخه هايت بودند. لذت بردم بسيار بسيار زياد...

    اگر چه اين حوالي كه مي شود دلم دست خودم نيست و اشك چشمم بي اختيار از اشارات ابروي امام مي ريزد، دلم با كلمه به كلمه حرفش به اتش كشيده مي شود! آنقدر كه گاهي هق هق و لرزش بيدي شانه ام امانم را از كف مي برد....

    آه رضوان! چقدر دنبال كشتم در اين مملكت امام! دنبال صدا فيلم و حرفهايش. نمي گويم دست خالي ماندم ولي مملكت امام و به اين سختي آدم بايد دنبالا همچين چيزهايي بگردد!!!!!

    خدا

    پاسخ

    اين جمله آخرت را راست گفتي. اميدوارم نوشته من ارزش چند بار خوانده شدن را داشته باشد. هر چند كه براي خودم نبود. انتخاب همه كلمات آن كار دل بودو صاحب دل. ولي به نظرم نيمه خرداد امسال بهتر از قبل بود: ربنا ثبت اقدامنا.ثبت اقدامنا.ثبت اقدامنا