از این طرف:
مردهای کوچه ما که چند روزه همه برفهای قندیل شده رو آوردن سر کوچه تا بلکه یکی بیاد سراغشون. ولی هنوز برفبندانِ سرکوچه مزاحمه و منتظریم تا روز جمعه.
از اون طرف: القصه
کنتور آب ما هفته پیش غش کرده بود. زنگ زدیم 122 و گفتیم چه کنیم؟ فرمودند کاری از دست شما برنیاید.
گفتیم ممنون از راهنماییتان. و مخصوصا از همیاریتان.
و رفتیم تا خودمان کاری کنیم. و الا باید منت همسایه را میکشیدیم برای آب خوردن و نظافت.
کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من.
جمعیت اناث در گفتگو بودند برای چاره جویی:
مادر گفت که چایی و آب نخورید تا آب دستشویی درست شود. منت کدام همسایه را بکشم که آب می خواهم برای ظرف شستن و...
و من گفتم: عاقلانه نیست. اگر نخوریم خودمان هم غش می کنیم. غذایمان را در ظرف یکبار مصرف می خوریم و نمازمان را می رویم حرم و ...
و جمعیت ذکور، 12 ساعت در رفت و آمد بودند برای امداد رسانی به کنتور سرمازده. حیف اوقات گرانمایه.
من که از همان اول گفتم آب جوش و آتشِ کارتون، کارساز نباشد. بیهوده دیوار خانه را دودی نکنید. اگر مشعلی بیاورید و دیوار روی لوله ها را حرارت دهید عاقلانه تر است. ولی کو گوش شنوا.
خلاصه بعد از آزمودن آزمودههای دیگران بالاخره همسایهای پیدا شد و مشعلش را قرض داد و ما با استفاده از انرژی گاز خانگی موفق شدیم کنتور آبمان را نجات دهیم. و نیز خودمان را.
و البته من مدام حیف می خوردم بی حاصل که: آه و فریاد! انرژی ملی هدر رفت برای آب. اما دیگران همچنان مصمم گفتند: این به آن در. یعنی انرژی مل گاز به آن سرمایه حیات در.
بیچاره همسایه سمت راستی که هنوز با کمبود سرمایه مواجه است برای حیات.
بیچاره معصومه و سمیه و الباقی دوستان...
بیرون از دو طرف:
یه خاطره:
یه بار نمی دونم چی شد که سر کلاس بحثمون رسید به این جا که یکی از بچه ها با تعجب گفت: وا،مگه میشه بدون آب گرم ظرف شست. چربیها که با آب سرد نمی رن.
من در دلم گفتم این را باش.
و بعد با قیافه استادانه ای به او گفتم: چرا نشود. فکر می کنید مردمان ماقبل قرن بیستم پودر یکتا و دریا و مایع ظرفشویی و لباسشویی و صابون مایع و ... داشتند؟ رزمنده ها با آب لوله کشی نظافت می کردند؟ مثلا همین خاک،خودش ماده خوبی است برای زدودن چربیهای ظروف. مخصوصا که ظروف روحی را خیلی نو و تازه می کند. اینو از مامان یاد گرفتم. همیشه هم به بچه های کلاسم می گفتم آدم باید چند تا حرفه بلد باشه تا اگه خدای نکرده یه اتفاقی براش افتاد بتونه کاری برای خودش بکنه. زن و مرد هم نداریم.
اینو گفتم برای خودم. تا اگه دچار مشکلی شدم خودجوش باشم. نیاز مادر اختراعه.
مثل همدانی ها که هم چاه دارند و هم آب لوله کشی. تا اگه کنتورشون تو زمستون غش کرد برن سراغ چاه.
اگه گاز نبود ما چه می کردیم؟ من میگم ان شاء الله انرژی هسته ای بیاید و ما هم دوگانه سوز بشیم.
نوشته شده توسط: رضوان مرادی