آقا: بچه خوب است ولی روی من حساب نکن. من حوصله بچه داری ندارم.
حاج خانم مادر آقا: تا عروسم حافظ قرآن نشده صبر میکنیم که: والله مع الصابرین. (و به قول داداش پوتین: صبر از انبیا است) آرزو داریم نوهمان حافظ قرآن باشد.
عروس: حال که آقا یاورم نیست، تا علامه نشوم بچه نخواهم. باشد برای بعد.
کارشناس امور تربیتی: کودک نیاز به مادر جوان دارد.
جامعه: نیمی از جمعیت جامعه، زن است. برای پیشرفت سریع و رسیدن به جامعه مطلوب باید همه جامعه مشارکت داشته باشند نه نیمی از جامعه. (خلاصه این که: زنها مفت خورند یعنی زیادی اند)
در این واقعه، عروس بانو منحصرا سه گزینه دارد برای زندگی:
الف- بی خیال نردبان ترقی خود شود
ب- قید شوهر خود را بزند
ج- قید مادر شدن را بزند
و به این ترتیب:عروس بانو یعنی یک بانوی تنها.
فردا اگر عروس بانو معتاد شد نگویید نگفتیم؟
یک نمونهاش همین دوستم الف جان:
پس از چندین سال زندگی مشترک، با انتخاب گزینه اول، معلمی را رها نموده و چسبیده است به بچهداری. هرچه هم استدلال و مثال آوردم فکرش منوّر نشد. گفتم جان خواهر، یک ساعت تدریس در هفته مگر چقدر حق شوهر و کودک دلبندت را ضایع میکند که قید ما و درس و مدرسه را زدی؟ حتی یک ساعت در هفته!!!
ولی افسوس، مرغش یک پا داشت.
اینم آخر عاقبت بچهی خرخوان کلاس.
جان خواهر، درسی که موجب کمال اندیشه نشود بهایش همان مدرکِ درِ کوزه است که باید آبش را خورد.
آدم بودنِ خودت را که کنار گذاشتی دیگران هم همان کنند.
***********
بانوی کامل یعنی هم مادر، هم همسر و هم یک انسان.
بعضی وقتها برخی آدمها حیرانم میکنند:
مثلا:
زنم مرده، یک زن زیر سی سال بانشاط و سالم سراغ ندارین؟ آخر بعد از سی سالگی زنها آه و نالهشان بلند است. امروز به یک درد مبتلایند و فردا به دردی دیگر. پا درد و کمر درد و سردرد، یه روز...
مردک رودار! یک باره بگو کلفتِ سرخانه میخواهی دیگر. (قدیمها به کلفت میگفتند کنیز)
خدا میداند چقدر از زن اولش کار کشیده که جوان مرگ شده.
آن دیگری میگفت: یک دختر دیپلمه میخواهم که نخواهد درس بخواند.
استاد میگفت بعضی مردها نمیخواهند زنشان باسوادتر از خودشان باشد. خودش نتوانسته پس زنش هم نباید و نشاید.
یک آقا پسر چهل ساله هم پس از کلی درس خواندن حالا دنبال یک دختر بیست و دو سه ساله است که تحصیلات دانشگاهی هم داشته باشد.
و خیلی اتفاقات بدتر از این. (البته اتفاقات خوب هم زیادند اما خارج از موضوع بحث ماست.)
کرامت زن تا به حال به گوشتان خورده؟
رب العالمین فرمود: «و لقد کرمنا بنی آدم» یعنی زن و مرد و کودک و پیر و جوان همه دارای کرامتند.
اما بعضیها این چنین کرامت زن نگاه میدارند که: زن باید خانه بماند و بچه تربیت نماید و البته آن هم به تعداد زیاد. و شوهر را خدمت نماید. بدون بازنشستگی و بدون حقوق و مزایا.
گیرم که شوهر و فرزند هم در خدمت او باشند متقابلا، اما پس بالندگی خودش چه میشود؟
در حرف زدن، حرف و حریف نداریم:
اسلام میگوید: زن ریحانه است. بهشت زیر پای مادران است.
زن حق دارد در خانه شوهر کار نکند، نه آشپزی، نه ظرف شستن و نه لباس شستن و...
زن حق دارد به خاطر شیر دادن به بچه خودش (و در واقع بچه شوهرش) از شوهر مزد بخواهد.
اما هنوز ...
خانم ساسانی (اگه اشتباه نکنم ساعت یازده شب برنامه گفتگوی خبری شبکه دو بود) میگفت غربیها که برای زن نقش اجتماعی قائل شدهاند برای حضور آنها هم زمینه سازی و هم برنامه ریزی شده است. در محیط کار، در محیط خانه و در زندگی فردی... هرچند که مفاسد و بی بندو باریشان هم قابل انکار نیست.
و در ایران، برای تحصیلات علمی زن مسلمان نقشه میکشیم و بودجه خرج میکنیم ولی برای به کارگیری این علم برنامهای خاص نداریم.
برای مادر بودن زن ارزش قائلیم اما برای مادران کارمند تسهیلات مطلوب نداریم. مادر نمیتواند همراه با جامعه پیشرفت کند چون طرحی برای ترقی مادران نداریم.
قابل توجه دوست جان الف که وظیفه مقدس بچهداری را بهانه کرده برای توقف خودش. البته نمیشود گفت بهانه. این چیزی است که باور دارد. بعد هم شکایت میکند که چرا دیدنم نمیایید، مرا فراموش کردهاید. بله عزیز. کسی که همراه با جامعه نباشد خوب معلوم است که فراموش میشود.
این جا زن بودن واقعا سخت است.
زن، مادر است. همان گونه که مرد، پدر است
زن، همسر است همان گونه که یک مرد همسر است.
اما
زن یک زن نیست همان طور که مرد یک مرد است.
پانوشتها
اولی: هفته زن تموم شده؟ به قول بیژنِ سه در چهار: چیییی می گی؟
شده که شده. ما خودمان را به کوچه علی چپ زده ایم فعلا.. شما هم شتر دیدی ندیدی. خوب! آفرین
دومی: ببخشید بعد از این همه غیبت، سلام یادمون رفت: سلام دوستان جان،احوال شما؟ خوبید؟ دماغتان چاق است؟
نوشته شده توسط: رضوان مرادی